لطیفه های قرآنی
دلزدگي از اسلام
روزي قطب الدين علامه شيرازي، به محله يهودي نشين رفت و احبار و اعيان آنها را جمع کرد و گفت: «از مسلماني دلم زده شده و ديگر از اسلام خسته شدهام. اگر چهل روز به من خدمت کنيد و غذاهاي دلخواه مرا تهيه کنيد، به دين شما در ميآيم و آئين شما را تقويت ميکنم.» يهوديها با هم مشورتي کردند و ديدند اگر قطب الدين ـ که از دانشمندان معروف اسلامي است ـ يهودي شود، دينشان تقويت ميشود؛ به همين جهت پذيرفتند و تا آنجا که در توانشان بود به قطب الدين خدمت کردند. بعد از چهل روز، قطب الدين گفت: «همان طور که خداوند بر ميهماني موسي عليهالسلام ده روز اضافه کرد، شما هم ده روز ديگر بر اين ضيافت بيفزاييد.» وقتي که پنجاه روز به اتمام رسيد، احبار يهود نزد قطب الدين رفتند و به او گفتند: «در کار خير، تأخير جائز نيست. وقت آن رسيده که به وعده خود وفا کنيد.» قطب الدين گفت: «اي جهود! شما چقدر ابله هستيد. من پنجاه سال است که طعام و شراب مسلمانان را ميخورم و لباس آنها را ميپوشم ولي هنوز مسلمان نشدهام. حال شما ميخواهيد با پنجاه روز، يهودي شوم».